در پی مواضع اخیر عسگراولادی پیرامون هاشمی رفسنجانی و برخی از سران فتنه، حجت الاسلام روانبخش دبیر سیاسی هفته نامه پرتو از شاگردان حضرت علامه مصباح یزدی طی نامه ای به آقای عسگراولادی مواردی را متذکر شد.
به گزارش سرویس سیاسیبی باک، متن این نامه بدین شرح می باشد:
جناب آقای عسکر اولادی!
با سلام و تحیت و آرزوی توفیق
این جانب از روزی که خود را شناخته و با آرمان های امام(ره) و انقلاب آشنا شده ام، نام شما و هیات های مؤتلفه را در کنار مبارزات دیده ام. من معتقدم شاید کم تر کسی باشد که در صداقت و دلسوزی شما نسبت به اسلام و انقلاب تردید داشته باشد. سوابق جنابعالی در قبل از انقلاب و تحمل زندان های طولانی و شکنجه های طاقت فرسا گواه بر این مدعاست. ولی حتما قبول دارید که ممکن است بزرگان نیز دچار اشتباه شوند و بنا به دلایلی مواضعی از سر خطا اتخاذ کنند. مطالعه بیانات و اظهارات شما پدر پیر درباره مواضع آقای هاشمی رفسنجانی و سران فتنه حاوی نکاتی است که اجازه می خواهم درباره آن ها تاملی داشته باشم.
1. جنابعالی خطاب به آقای شریعتمداری نوشته اید:"به نظر می رسد جهت گیری آیت ا... هاشمی رفسنجانی در آستانه انتخابات ریاست جمهوری یازدهم برای جذب و حضور حداکثری مردم و تقویت همبستگی ملی و حضور تمامی افراد جامعه که وفادار به نظام اسلامی می باشند می تواند بستر مناسبی را برای تحکیم مردم سالاری دینی فراهم کند و توطئه های دشمنان اسلام در القای عدم مقبولیت مردمی نظام را خنثی نماید. از این جهت فارغ از هر پیش داوری باید با حسن ظن به دیدگاه ایشان نگاه کرد." (12 دی 1391) در جای دیگری نیز تصریح فرموده اید: "آیت ا... هاشمی رفسنجانی یک مجتهد سیاسی است و در طول زندگی خود در زمان امام(ره) و در حال حاضر همواره تابع ولی فقیه است" و "هاشمی یک مجتهد سیاسی است و در موضوعات مختلف صاحب نظر است".
در نامه به آقای رسایی هم همین مطلب را با ادبیات دیگری متذکر شده اید:" نقد شما به مهدی هاشمی یک مساله است و تسری آن به آیت ا... هاشمی رفسنجانی و خانواده اش که اکنون با حکم رهبری در درون خیمه نظام و در مسند ریاست مجمع تشخیص مصلحت نظام نشسته است مساله ای دیگر. این لحن نشان می دهد شما از این حضور (درخیمه نظام و رهبری) خشنود نیستید. این درست جایی است که ممکن است در اثر یک غفلت انسان در راهبرد دشمن در جنگ نرم عمل کند. البته تمام شخصیت های نظام در معرض نقد مردم و نخبگان هستند و خود را باید برای پاسخگویی آماده کنند. اما ما هم باید جانب انصاف و عدالت را رعایت کنیم و در نقد آیت ا... هاشمی رفسنجانی حریم گفته های امام(ره) و رهبری را در مورد ایشان نگاه داریم؛ به ویژه این وصیت امام(ره) که: "میزان حال فعلی افراد است."
جناب آقای عسکر اولادی!
شاید روزهای پس از انتخابات 84 را به یاد داشته باشید که بنا به دعوت حضرتعالی تعدادی از دوستان قم به محضرتان رسیدیم و طی چند جلسه راجع به مسایل گوناگون گفت وگوهایی داشتیم؛ یکی از این موارد موضوع آقای هاشمی رفسنجانی بود. جنابعالی اصرار داشتید که باید آقای هاشمی را حفظ کرد ولی دوستان ما بر این اعتقاد بودند که عملکرد آقای هاشمی چندان در مسیر نظام و انقلاب و راه امام نیست. آن روزها شاید طرح این گونه حرف ها از سوی دوستان ما تندی تفسیر می شد و به مذاق حضرتعالی خوش نمی آمد و نتیجه آن شد که آن نشست ها به تعطیلی انجامید. مع الاسف باز شاهد آنیم که هنوز حضرتعالی به این خانواده به ویژه شخص آقای هاشمی خوش بین هستید و خطاب به آقایان شریعتمداری و رسایی می فرمایید: "فارغ از هر پیش داوری باید با حسن ظن به دیدگاه ایشان نگاه کرد" و "در نقد آیت ا... هاشمی رفسنجانی حریم گفته های امام(ره) و رهبری را در مورد ایشان نگاه داریم." این در حالی است که مواضع آقای هاشمی از 7 سال پیش تاکنون نشان می دهد ایشان حریم گفته های امام و رهبری را نگه نداشته است و همان گونه که جنابعالی فرموده اید، وی یک مجتهد سیاسی است و بر اساس اجتهاد خودش عمل می کند!
نگاهی گذرا به تاریخ 33 ساله انقلاب به ویژه از انتخابات 84 تا امروز این گفته را تایید می کند. آقای هاشمی نسبت به نهی حضرت امام(ره) در انتخاب قائم مقامی آقای منتظری چگونه عمل کرد؟ آیا جز این است که وی به رغم نهی اکید حضرت امام(ره) ، قائم مقامی آقای منتظری را به رای گذاشت و بدون این که نظر امام(ره) را در مجلس خبرگان مطرح کند برای او رای گرفت. (رجوع شود به کتاب سنجه انصاف، نوشته آیت ا... ری شهری) البته بعدها امام(ره) این حقیقت تلخ را در نامه 6/1/66 متذکر شدند و فرمودند: وا... قسم من با قائم مقامی شما نیز مخالف بودم. مگر حضرت امام(ره) پس از آن که خیانت های مرحوم منتظری آشکار شده بود از هیات رئیسه مجلس خبرگان نخواستند که خطای گذشته شان را اصلاح کنند؟ چه کسی در برابر امام(ره) ایستاد و نگذاشت این اتفاق مهم بیفتد؟ (نطق آقای هاشمی در نماز جمعه تهران در سال 66 مبنی بر این که با گریه از امام خواستم چنین اتفاقی نیفتد، گواه بر این مدعاست) به راستی آیا آقای هاشمی نمی توانست به جای جلوگیری از اقدام حضرت امام(ره) ، اجلاس فوق العاده خبرگان را تشکیل دهد و خود خبرگان آقای منتظری را از این مقام عزل کنند؟ شاید اگر این اتفاق افتاده بود، هرگز امام(ره) هزینه نمی شد و رابطه حضرت امام(ره) هم با آقای منتظری تا این اندازه تیره نمی گردید.
آیا این مجتهد سیاسی در دوران ریاست جمهوری اش طبق دیدگاه های ولی فقیه زمان حضرت آیت ا... خامنه ای عمل می کرد یا اجتهاد خودش را مبنای عمل قرار می داد؟ آیا جز این است که همه گرفتاری های اقتصادی و فرهنگی پس از جنگ به دلیل اجرای دیدگاه های این مجتهد سیاسی بوده است؟ به راستی دیدگاه های چه کسی در ابتدای دهه 70 به کنترل جمعیت و کاهش رشد منفی جمعیت انجامید که این روزها به کابوس خطرناکی برای کشور تبدیل شده و امام خامنه ای خواستار توبه آن ها شده است؟ چه کسی توسعه منهای عدالت را در دستور کار قرار داد و به رغم هشدارهای مکرر امام خامنه ای همچنان بر آن تاکید می ورزید تا این که در اثر تشدید فاصله فقر و غنا، حوادث اسلامشهر و کوی طلاب مشهد و قزوین را به وجود آورد آیا ساخت کاخ در رفسنجان به فاصله چند صد کیلومتری کپرهای جنوب کرمان و هرمزگان در راستای عدالت اجتماعی ای بود که حضرت امام(ره) و مقام معظم رهبری مطرح می کردند؟ آیا شعار دموکراسی اقتصادی و دموکراسی سیاسی در بیانیه 8 ماده ای ایشان که به مناسبت نامزد شدن در انتخابات نهم مطرح کرده بود، با اهداف امام و رهبری سازگاری داشت؟ آیا طرح احتمال تقلب در انتخابات دوم خرداد که به پیروزی دوست صمیمی اش آقای خاتمی انجامید، با مواضع انقلاب و امام و رهبری انطباق دارد؟ آیا بیانیه آقای هاشمی در زیر سؤال بردن انتخابات نهمین دوره ریاست جمهوری مبنی بر این که شکایتم را به خدا می برم، در راستای قانون و قانون گرایی و دغدغه های رهبری می توان تفسیر کرد؟ آیا عملکرد آقای هاشمی در 4 سال دولت نهم با مواضع رهبری نسبت به دولت نهم انطباق دارد؟ مگر جز این است که هنوز حاضر به پذیرش رای مردم نیست و اخیرا در جمع اصلاح طلبان گفته است انتخابات 84 به این طرف خارج از روند انقلاب بوده است؟
آیا اتهام تقلب درباره انتخابات دهم یک سال قبل از برگزاری و تشکیل ستاد صیانت از آراء و نامه سرگشاده بدون سلام والسلام و تهدید به درگیری های خیابانی را که به فتنه عمیق 88 انجامید، می توان تبعیت از رهبری دانست؟! آیا اظهارات اخیر آقای هاشمی مبنی بر ضرورت برگزاری انتخابات آزاد و شفاف که به اعتقاد بسیاری از کارشناسان سیاسی رمز فتنه جدید تلقی می شود در راستای منویات مقام معظم رهبری تلقی می شود؟
یار دیرین امام و رهبری!
شما فرموده اید: چهار اصل اسلام، نظام جمهوری اسلامی، امامت و ولایت فقیه معیارهای اصولگرایی است و گفته اید در استفتایی از مقام معظم رهبری در خصوص ویژگی های اصولگرایی سؤال شده که معظم له فرموده اند: هر کسی حکم حکومتی ولی فقیه را قبول داشته باشد اصول گرا است. سپس افزوده اید: "خواصی که حکم حکومتی را قبول نکردند مردود شدند، وقتی حکم حکومتی مقام معظم رهبری سلامت انتخابات بود، آن هایی که قبول نکردند مردود هستند."
اولاً: لطفاً منبع این استفتا را ذکر بفرمایید تا مستند سخن بگوییم. ثانیاً آیا آقای هاشمی حکم حکومتی ولی فقیه را در زمینه سلامت انتخابات پذیرفته است؟ آیا می توانید سندی برای این پذیرش ارائه کنید؟ اظهارات اخیر وی در دیدار با انجمن های اسلامی ادواری تهران و تبریز حاکی از آن است که هنوز به نتیحه انتخابات ملتزم نیست. به نظر شما بر اساس همین مبنا که نقل فرموده اید، آیا می توان آقای هاشمی را اصول گرا دانست؟ و آیا طبق این سند، وی مردود نشده است؟
پدر پیر و بزرگوارم!
به نظر شما با این سوابق آیا باز هم باید به این سیاستمدار کارکشته اعتماد کرد و به او به دیده حسن ظن نگریست؟ مگر نه این است که حضرت رسول(ص) به ما یاد داده اند که "المؤمن لا یلسع من جحر مرتین"، مؤمن از یک سوراخ دو بار گزیده نمی شود. (الفقیه، ج4، ص 378) البته در برخی روایات نیز از امام صادق(ع) آمده است "العاقل لایلسع من جحر مرتین" (بحار الانوار، ج1، ص132)
دبیر کل محترم ائتلاف امام و رهبری!
آیا بهتر نیست به جای نصیحت آقایان شریعتمداری و رسایی اندکی نوک قلم را به سمت آقای هاشمی نشانه روید و با گوشزد کردن برخی مواضع غیر اصولی اش از وی بخواهید که به خط اصیل اسلام و انقلاب بازگردد و به نحوی گذشته خود را جبران کند؟ در این صورت است که امر به معروف و نهی از منکر جای خودش را پیدا می کند و یاران انقلاب نیز از شما دلگیر نمی شوند.
آقای عسکر اولادی!
جنابعالی خطاب به آقای رسایی مرقوم داشته اید: "مراقبت شما در سخن گفتن و نطق در مجلس به عنوان روحانی، نماینده مجلس و عضو کمیسیون اصل 90 باید مبتنی بر رعایت دقیق موازین شرعی و قانونی باشد. قبل از محکومیت و رای نهایی دستگاه قضایی در مورد فرد متهم سخن گفتن مبنای قانونی، انسانی و اخلاقی ندارد و فضای کشور را در آستانه انتخابات ملتهب و متشنج کردن با اصول راهبردی مقام معظم رهبری سازگار نیست." این که باب نصیحت را خطاب به نماینده مجلس گشوده اید جای تشکر دارد ولی شایسته بود که از مدت ها قبل باب نامه نگاری را می گشودید تا افرادی مانند علی مطهری در صحن علنی مجلس با واژه ای خلاف ادب با نماینده دیگر صحبت نکند و آقای لاریجانی در فتنه 88 بر خلاف منویات و تصریحات مقام معظم رهبری سخن نگوید. آیا شایسته نبود پس از فرمایش مقام معظم رهبری مبنی بر ضرورت پرهیز مسؤولان از اختلاف در جمع دانش آموزان، نامه ای به هیأت رئیسه مجلس می نوشتید تا شاید دیگر نیازی به فرمایش مجدد معظم له در جمع بسیجیان نباشد؟
به هر حال کلیت سخن شما درست است که تا فردی در دادگاه محکوم نشده باشد نباید از او در رسانه ها نامی برده شود ولی آیا موضوع مهدی هاشمی از این سنخ است؟ آیا کسی را می شناسید که درباره پرونده مهدی هاشمی و نقش وی در فتنه 88 و موضوع استایت اویل اطلاعی نداشته باشد؟ آیا گزارش کمیسیون اصل 90 مجلس هشتم درباره فتنه گری های او را نیز خارج از عرف اخلاق می دانید؟! اگر چنین نیست چه تفاوتی میان افشاگری های اصل 90 و نطق آقای رسایی وجود دارد؟
آقای عسکر اولادی!
جنابعالی فرموده اید: "موسوی خویینی ها به من گفته بود یعنی باید از موسوی و کروبی تبری بجوییم؟ من گفتم نه! از جریان فتنه تبری بجویید؛ چون که من آنان را اهل فتنه می دانم نه سران فتنه و فتنه گران آنان را احاطه کرده بودند."
به راستی از نظر شما سران جریان فتنه چه کسانی هستد؟ آقای هاشمی که از دید شما در خیمه انقلاب است و موسوی و کروبی نیز که از سران فتنه نیستند. حتما آقای خاتمی و موسوی خویینی ها را هم از سران فتنه نمی دانید. پس بفرمایید راس این فتنه کیست؟ آیا رهبری این فتنه، به طور مستقیم در دست امریکا بوده است؟ به راستی منظور شما از تبرئه این افراد از سران فتنه بودن چیست؟ آیا می خواهید از جرم آن ها کاسته شود؟ یا فکر می کنید با این کار شما آن ها به خیمه انقلاب بر می گردند؟ لطفاً بفرمایید در آستانه برگزاری انتخابات، حضرتعالی از طرح این گونه مباحث چه اهدافی را دنبال می کنید؟ آیا به نظر شما نظام اسلامی به آشتی با فتنه گران نیازی دارد که جنابعالی به پا در میانی مشغول شده اید؟ آیا اگر اثبات کردیم که سران فتنه امریکا و رژیم صهیونیستی هستند، چیزی از جرم ایادی داخلی آن ها کاسته خواهد شد؟ آیا امروز که ثابت شده صدام حسین با تحریک امریکایی ها به ایران حمله کرده و بیش از 300 هزار تن از بهترین جوانان این کشور را به شهادت رسانده است، صرف این که بگوییم جنگ را آمریکا آغاز کرد از جرم صدام کاسته خواهد شد؟ تصور می کنم ملت ایران که در ایام فتنه و به ویژه در 9 دی در کنار شعار مرگ بر آمریکا و اسرائیل، شعار مرگ بر موسوی و مرگ بر کروبی و مرگ بر... سر دادند، به خوبی سران فتنه و تکیه گاه اصلی آن ها را می شناختند. از این رو بهتر است خواص و تحلیلگران سیاسی در این موضوع مهم از بصیرت مردم تبعیت کنند. امیدوارم فرزند خود را به خاطر جسارت فوق ببخشید.